https://srmshq.ir/oxqlky
اگر از شما سؤال کنند مهمترین دغدغه امروز شما چیست چه پاسخی خواهید داد؟ این روزها به نظر میرسد دغدغه اکثریت جامعه از یک جنس باشد...شرایط اقتصادی و رنگ باختن امیدها برای بهبود وضعیت. کرونا هم درست در شرایطی گریبان ایرانیها را گرفت که سختترین روزهای خود را از نظر اقتصادی طی سالیان اخیر میگذراندند تا جمع تحریم و کرونا و بیتدبیری برای بهبود اوضاع حسابی ما را شوکه و کم امید کند. باید اینک این سؤال را مطرح کرد که واقعاً روزهای آینده قرار است چه اتفاقات دیگری برایمان رقم بخورد و کدام کمبود و گرانی لجامگسیخته یقهمان را خواهد گرفت؟ روزی از کمبود پوشک میشنوید و روزی از گرانی تخممرغ و روزی دیگر قیمت مرغ به پرواز درمیآید و روزی روغن نایاب میشود و مردم نگاهی به اوضاع داخلی دارند و نگاهی به تحولات انتخاباتی آمریکا. یکی از بدترین تجربهها نیز همین بود که اهمیت انتخابات امریکا برای ما ایرانیها شاید بیش از خود آمریکاییها شده است و این موضوع بههیچعنوان موضوعی جالب و امیدوارکننده برایمان به شمار نمیرود. حالا همین تهمانده امیدمان به این است که تدبیری داخلی شرایطمان را عوض کند که هیچگاه از خارج مرزها برایمان خیر مستمر نرسیده است بلکه همیشه مملکتمان آماج کینهورزی و تلاش برای استثمار بوده است.
گفتوگوهای این شماره هم جستجو برای پاسخ به چرایی شرایط امروز است و البته یادداشتهایی در همین مورد. به دنبال تحلیل چرایی وضعیت این روزهایمان بودیم اگرچه که تحلیل و پیشبینی هیچگاه دقیق و متقن نیست.
در روزهایی هستیم که کمتر از شادی میشنویم و آنچه که بیش از هر چیزی خودنمایی میکند ابهام است و پرسش از چرایی بروز وقایع امروز.
اما این روزهایمان درسهای بسیاری هم دارد. ضعفهایمان عیان شده و ناکارآمدیها در بخشهای مختلف خود را نشان داده. ضعف سیستم دولتی در کنترل اوضاع بیش از همیشه خود را نشان داد و وابستگی اقتصادمان به دلار و شرایط خارجی... شاید بهجرئت بتوان گفت تأثیر بیتدبیری داخلی بهمراتب بیش از فشارهای خارجی رنجمان داد و اینکه اگر مسئولین پا به پای مردم و سطح آنها نباشند اعتماد عمومی را از دست خواهند داد. نمیتوان شعار داد و در عمل جور دیگری بود. این تضاد خود را به مردم دیر یا زود نشان میداد و اکنون بازسازی این اعتماد کاری بهمراتب دشوارتر از گذشته است.
باید دید دقیقاً عملکرد مسئولان کشور در قبال رویدادهای تأسفبار اقتصادی کنونی چیست و چه نمرهای شایسته عملکرد این روزهای آنها خواهد بود؟
https://srmshq.ir/6bzje8
گفتوگو با «محسن غفاربیگی»، فعال اقتصادی و بانکی در مورد روزمرههای اقتصادی کشور
آمار پرخاشگری، خشونت، ضرب و شتم، نزاعهای خیابانی، کیفقاپی، زورگیری و سرقت افزایش پیدا کرده که ناشی از ناامنی اقتصادی است
***
شرایط اقتصادی کشورمان این روزها بیش از همیشه مورد کنکاش و بررسی صاحبنظران قرار میگیرد و وضعیت بهگونهای ست که خیلیها را از آینده ناامید کرده است. مردم حتی از دقایق پیش روی خود نیز مطمئن نیستند و نمیدانند چه قرار است بر سر حال و روز زندگیشان بیاید. این وضعیت انگیزهای شد تا برای گفتوگو با یکی از فعالان حوزه اقتصادی کو بانکی... محسن غفاربیگی بیش از ۲۲ سال است که در حوزههای مختلف بانکی ازجمله امور شعب اقتصادی و سرمایهگذاری و بخش نظارت فعالیت دارد و در حال حاضر با سمت مسئول اداره کل مدیریت ریسک در موسسه اعتباری نور مشغول به فعالیت است...
با توجه به اینکه شما در حوزه بانکی مشغول فعالیت هستید لطفاً در ارتباط با ابهامات موجود در فعالیت بانکهاطی سالیان اخیر که منجر به حرف و حدیثهایی خصوصاً بعد از ورشکستگی چند موسسه اعتباری شد و ظاهراً هزینههای زیادی را بر برخی اقشار جامعه تحمیل کردند توضیحاتی ارائه نمایید...
اول باید خدمت شما عرض کنم که وظیفه بانکها چیست بانکها واسطه وجوه هستند به این معنی که منابع مالی را از سپردهگذاران دریافت میکنند و آن را بهعنوان وام و تسهیلات در اختیار متقاضیان قرار میدهند. ما در بازار مالی، بازار پول و بازار سرمایه را داریم اما باید عرض کنم که اقتصاد ما پولمحور و بانک محور است و در این میان عامه مردم به دلیل عدم شناخت از بازار بورس و اینکه بانکها معمولاً سود تضمین شده را در اختیار مشتریان خود قرار میدهند بیشتر تمایل دارند که سرمایههای نقدی خود را بهصورت سپردهگذاری نزد بانکها نگهداری کنند. شاید میبایست در سنوات گذشته آموزشهایی برای مردم درزمینه سرمایهگذاری داده میشد که این سرمایههای کوچک به سمت بازار بورس سوق داده شده و از آنجا وارد تولید میشد و به تولید کمک میکرد اما اتفاقی که افتاده این است که مردم داراییهای نقدی خودشان رو در بانکها میگذارند و در مقابل این بانکها به این سپردهها سود پرداخت میکنند. حالا از یک طرف سود پرداختی به این سپردهها با نرخهایی که وجود دارد باعث افزایش نقدینگی و تورم در جامعه شده و از طرف دیگر بانکها در کنار این موضوع خواسته و یا ناخواسته وارد بنگاهداری هم شدهاند. البته خوشبختانه در سنوات گذشته بانک مرکزی محدودیتهایی را ایجاد کرد ازجمله نظارت بر سود پرداختی و ممنوعیت ورود بانکها در عرصه بنگاهداری. همچنین برای کنترل تسهیلات پرداختی آییننامههایی را مثل آییننامه پرداخت تسهیلات کلان را مصوب و به بانکها ابلاغ کرد که بر اساس آن بانکها موظف شدند سقف پرداخت تسهیلات خود را برای هر شخص حقیقی یا حقوقی بر اساس سرمایه پایه خود رعایت کنند ولی خوب مشاهده میکنیم که این موضوع در بعضی از بانکها رعایت نشده و تسهیلاتی به یکسری از افراد بالاتر از سقف مقرر پرداخت شده و طبیعتاً منجر به کاهش اعتماد عمومی مردم نسبت به بانکها شده است.
اشاره کردید به بورس که بسیار خبرساز و حاشیهدار شده است. اخیراً شاهد بودیم که بهنوعی سرمایههای بانکی با شرایط جدیدی که ایجاد شد به سمت بورس سوق داده شد. آیا این رویه نشان میدهد که ما به یکباره فرهنگ سرمایهگذاریمان درست شده و پول به سمت بورس رفته؟ چه اتفاقی افتاد که این شرایط به وجود آمد و باز هم سر این قضیه حرف و حدیثهایی به وجود آمده است.
به اعتقاد همه کسانی که در حوزه اقتصادی فعال هستند این موضوع طبیعی نیست و رشدی که در بازار بورس اتفاق افتاده با رشد اقتصاد ما سازگار نیست لیکن بهواسطه رشدی که ما در یک سال اخیر در بازار بورس داشتیم مردم خواهناخواه وارد بورس شدند. بعضاً من افرادی را میبینم که از بورس چیزی نمیدانند ولی رفتند و کد بورسی گرفتند و سرمایههای اندک خود را به بورس منتقل کردهاند. لذا الآن این ریسک وجود دارد که اگر بورس متزلزل شود سرمایههای تعداد زیادی از مردم از بین خواهد رفت و یا از ارزش آنها بسیار کاسته خواهد شد طبیعتاً در کنار این موضوع یک تعداد اندکی هم قطعاً منتفع خواهند شد.
آیا این روند به نظر شما مثبت و امیدوارکننده است؟
خیر! برمیگردد به اینکه مردم اعتماد خودشان رو به ریال از دست دادهاند و ناگزیر به دنبال این هستند که سرمایههای نقدی اندک خود را تبدیل بکنند. ما در کنار بانکها، بازارهای موازی برای سرمایهگذاری داریم ازجمله همین بازار بورس، بازار مسکن، بازار ارز و بازار طلا. زمانی که مردم اعتماد خودشان را به پول ملی از دست میدهند یکباره این سرمایهها از بازار به بازاری دیگر منتقل میشود در این میان بخشی از این سرمایهها در یک مقطع کوتاهمدت با حمایتها و تبلیغات دولتی وارد بازار بورس شدهاند که منجر به رشد شاخصهای بورسی شده و این موضوع نشانه یک تغییر رویه مثبت و با پشتوانه نیست.
سرمشقهای گذشته را که ورق میزدم دیدم که در سال ۹۷ هم گفتوگویی با آقای دکتر شکیبایی استاد اقتصاد دانشگاه کرمان داشتیم و صحبت از شرایط سختی بود که به دلیل وضعیت اقتصادی بر مردم میگذشت. چه شده که ما مرتباً این شرایط را تجربه میکنیم و پایانی برای آن نیست؟چه اتفاقی میافتد که اقتصاد ما همیشه در شرایطی قرار میگیرد که مردم بهشدت متضرر میشوند و ارزش پولشان کاهش پیدا میکند؟
دلایل متعددی وجود دارد. اگر بخواهیم کلی مطرح کنیم چالشهایی است که ما در سیاستهای داخلی و خارجی داریم و پیامد آن این است که اقتصاد ما متزلزل شده و باعث میشود یک دفعه پولهایی که سرگردان هستند به بازارهای موازی وارد شوند. سالهاست که با مسئله تورم روبرو هستیم و به لحاظ ذاتی یکجورهایی با فرهنگ ما آمیخته شده. همه ما انتظار داریم که قیمتها در آخر سال بالا برود زیرا به دلایلی ازجمله افزایش دستمزدها، قیمت نهادههای تولید، قیمت آب و برق افزایش پیدا میکند. اقتصاد ما تا حد زیادی هم وابستگی به قیمت ارز دارد. در سالهای گذشته به شکل دستوری قیمت ارز را پایین نگه میداشتیم و این باعث میشد که هرچند سال یکبار یک دفعه یک جهش در نرخ ارز را داشته باشیم و این موضوع باعث تلاطم در بازار میشد. موضوع دیگر رشد نقدینگی است که آن هم بهعنوان یک عامل مؤثر در تلاطم بازار مؤثر است ما در ابتدای همین دولت یازدهم حدود ۸۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی نزد بانکها داشتیم اما الآن آماری که در سایت بانک مرکزی هست و با چند ماه اخیر اعلام شده برای خردادماه دو هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان نزد بانکها نقدینگی وجود دارد که این امر در تاریخ اقتصاد ایران بیسابقه است و بسیار خطرناک، این نقدینگی میتواند وارد بازارهای موازی شود. البته نقدینگی از بانک خارج نمیشود و فقط جابجا میشود به طور مثال وقتی شما ملک را خریداری میکنید پول آن از یک بانک به بانک دیگر میرود و یا در همان بانک میتواند جابجا شود اما تلاطمی که شما میفرمایید را به وجود خواهد آورد زیرا به لحاظ روانی جامعه به این سمت میرود که قرار است باز هم ارزش ریال کاسته شود لذا برای اینکه سرمایه خودش را نگه دارد میرود به سمت اینکه که دارایی خود را تبدیل به کند به یک سرمایه یا دارایی دیگر. نقدینگی از نظر سیستم بانکی توانایی یک بانک در تأمین تعهدات خودش است این تعهدات ممکن است آن سپردههایی باشد که نزد بانک سپردهگذاری شده و یا اعتباری که بانک تعهد کرده پرداخت کند.
به نظر شما این شرایط قابلکنترل است و یا در حد انفجار یا ونزوئلایی شدن را تجربه میکنیم؟
من شخصاً دوست ندارم از این تعابیر استفاده کنم چون بار منفی زیادی دارد. شاید در سالهای قبل ما بایستی کارهایی انجام میدادیم و امروز در وضعیت فعلی قرار نمیگرفتیم. اقتصاد ما بر اساس آمارها حدود ۸۰ درصد دولتی است و بالغ بر ۵۰ درصد از شرکتهای اقتصادی هم دولتی هستند بنابراین کنترل کننده اقتصاد ما این شرکتهای دولتی هستندو بخش خصوصی توانایی رقابت با این شرکتها را ندارد. مسئله دیگر توسعهنیافتگی اکثر استانها است. بعضی از افراد صاحبنام در کشور سالها است که معتقدند باید اقتصاد و توسعه را به سمت شهرستانها بهویژه شهرستانهای نوار ساحلی کشور ببریم. این موضوع مزیتهای زیادی را به همراه خواهد داشت تسهیل در صادرات، حل مشکل آب، از بین بردن تراکم جمعیت در پایتخت و توازن نقدینگی همه از عواملی هستند که با توسعه یافتن سایر استانها محقق خواهند شد که نتیجه آن رشد اقتصاد کشور است که تاکنون محقق نشده.
موضوع دیگر سیاست خارجی و بحث تحریمهاست. ما از سالها قبل تحریمها را بهنوعی در کشور داشتیم اما اتفاقی که در چند سال اخیر اقتصاد ما را بهشدت تحت تأثیر قرار داد مسئله خارج شدن امریکا از برجام بود. اقتصاد ما تحت تأثیر فروش نفت است و با کاهش فروش نفت، درآمد کشور بهشدت پایین آمد که اثر آن بیش از همیشه بود.
اتفاق دیگری هم که در پایان سال گذشته رخ داد موضوع کرونا بود این مشکلاتی که تا الآن عرض کردم برای قبل از کروناست اما بعد از شیوع کرونا در کشور شاهد بودیم که بسیاری از کسب و کارها یا آسیب دیدن یا به طور کل از بین رفتند و بر مشکلات شهروندان افزوده شد.
شما بهعنوان یک فعال اقتصادی آیا فکر میکنید این فضا رو به بهتر شدن هست یا مثلاً باید منتظر بمانیم انتخابات امریکا تمام شود و ببینیم چهکار باید بکنیم؟
این هم مشکل بزرگی است که منتظریم ببینیم در آمریکا چه اتفاقی میافتد و چه کسی رئیسجمهور میشود. ما باید برای مشکلات کشور بهصورت کوتاهمدت و میانمدت فکری اساسی بکنیم. اینکه ما در حوزه سیاست خارجی چگونه عمل باید بکنیم من وارد این بحث نمیشوم اما در بحث داخلی اگر بخواهیم یک اتفاق خوب برای اقتصاد کشور بیفتد باید برویم به سمت جلب اعتماد عمومی با مردم صحبت کنیم. به یک اجماع عمومی نیاز داریم با مردم صادق باشیم، هنوز که هنوز است صحبت سر این است که مجوزهای خاص صادر میشود باید جلوی صدور اینگونه مجوزها را بگیریم، صدور مجوز فعالیتهای کسبوکارهای خرد را تسهیل کنیم، مبادلات پولی درشت در سیستم بانکی را کنترل کنیم. لایحه اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم با محوریت اخذ مالیات بر مجموع درآمد اشخاص و مالیات از ثروتهای کلان را اجرا کنیم. در بازار بورس هم کارهایی میتوانیم بکنیم و شرایطی را فراهم کنیم که شرکتهای جدید وارد بورس شوند و سرمایههایی که به بورس رفته به سمت تولید هدایت شوند. درست است که در صادرات نفتی مشکل داریم اما بخش خصوصی در صادرات غیرنفتی میتواند خیلی کمک بکند. از اینرو باید دیپلماسی کشور را ببریم به سمت تسهیل صادرات و بازگشت ارز حاصل از صادرات غیرنفتی...
آیا بالا و پایین بردن نرخ سودهای بانکی در مقاطع مختلف توانسته تأثیرگذار باشد؟ در یک مقطعی میگویند ۱۰ درصد بعد ۲۰ درصد و ۳۰ درصد هیچ حسابوکتابی ندارد آیا اینها ابزار کنترلی درستی هستند؟
بله بهنوعی میتوانیم بگوییم در یک مقطع کوتاه ابزار کنترلی هستند. میتوانیم با تغییرات نرخ سود بانکی جذابیتی در سپردهگذاری ایجاد کنیم و مردم را تشویق کنیم که سپردههای خودشان رو در سیستم بانکی نگه دارند و با این کار جلوی این تلاطم و نقل و انتقال پول را در شبکه بانکی کشور البته تأکید میکنم در کوتاهمدت بگیریم. البته قاعدتاً افزایش نرخ سود منجر به افزایش نقدینگی میشود.
وقتی جامعه با مشکلات اقتصادی مواجه میشودآثار سوء را شاهدیم آمار جرائم در سرقت زورگیری و کلاهبردای بالا میرود. آثار تلاطمات اقتصادی امروز بر شرایط جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در ارتباط با نیازهای اساسی یک انسان برای زندگی نظریههای مختلفی داریم. یکی از نظریههای مطرح نظریه آقای آبراهام مزلو هست. آقای مزلو یک نظریهپرداز آمریکایی است که در حوزه مدیریت و روانشناسی فعال بوده. وی در سال ۱۹۴۳ یک تئوری مطرح کرد و نیازهای اساسی انسان را در پنج طبقه تقسیم کرد. در کف این هرم نیازهای فیزیولوژیکی شامل معیشت، آب، غذا و مسکن هست یک طبقه بالاتر نیازهای امنیتی است که میتواند امنیت اجتماعی و یا اقتصادی هر انسانی باشد. نیازهای اجتماعی در مرتبه سوم قرار گرفته مانند تعلقخاطر و عشق، در طبقه چهارم هم نیازهای احترامی است مثل احترام به خود احترام دیگران و در طبقه آخر هم نیازهای خودشکوفایی قرار گرفته، بدین معنی که ما ذاتاً میل به ارتقا داریم. در این میان قویترین و مهمترین نیاز هر انسان، نیازهای دو طبقه اول یعنی نیازهای فیزیولوژیکی و امنیتی است. اتفاقی که در کشور بهویژه در یکی دو سال اخیر افتاده بهواسطه مسائل حادث شده در اقتصاد کشور و شرایط ناشی از موضوع کرونا، سبد خانوارها کوچک شده، درآمد خانوادهها پایین آمده که البته موضوع در جوامع شهری پررنگتر بوده، چراکه در جامعه روستایی اعضا یک خانواده در تولید درآمد مشارکت دارند درحالیکه در جوامع شهری بعضاً تنها سرپرست خانواده است که مسئولیت تولید درآمد را بر عهده دارد و اگر نتواند از عهده اداره خانوادهاش برآید مشکلات ناشی از این موضوع به کل اعضا خانواده سرایت کرده و موجب متزلزل شدن بنیان خانواده خواهد شد. آمارهایی که اعلام میشود حاکی از افزایش اختلافات خانوادگی و آمار طلاق هست در حال حاضر به دلیل مشکلات اقتصادی آمار پرخاشگری، خشونت، ضرب و شتم، نزاعهای خیابانی، کیفقاپی، زورگیری و دزدی افزایش پیدا کرده که همه اینها ناشی از ناامنی اقتصادی است.
اشاره کردید که باید برای مردم اعتمادسازی کنیم با توجه به اینکه ارزش پول ما الآن خیلی پایین است آیا این امر امکانپذیر است؟
الآن با هرکس که صحبت میکنیم میگوید مشکل اصلی ما گرانی دلار است در صورتی که اینطور نیست. مشکل ما کاهش ارزش ریال است و این دو معنی متفاوت دارند. همه میگوییم دلار گران شده در صورتی که باید بگوییم ارزش ریال کاهش پیدا کرده، باید به فکر تقویت ریال باشیم. زیرساختهای تولید ما بهشدت آسیب دیده و تولید ناخالص داخلی ما کاهش پیدا کرده، صنعت گردشگری بهواسطه شیوع بیماری کرونا متوقف شده. دولتمردان ما بیش از اینکه در مدیریت ارشد کشور پاسخگوی به مشکلات داخلی باشند به دنبال پاسخگویی به مسائل خارجی هستند. مردم الآن نیاز به امید دارند. باید با مردم صحبت شود، در تصمیمات کشور مشارکت داده شوند جامعه را باید به لحاظ روانی آرام کرد و رسیدگی به امور مردم را در اولویت قرار داد.
***
عکس: مژده موذنزاده
https://srmshq.ir/uozskq
گذار از دولت قدرتمند به دولت مقتدر، راه برونرفت از بحران
گفتوگو با فرزاد کلاته؛ دانشجوی دکترای علومسیاسی
***
در روزگاری که کرونا همۀ معادلات جهان را بر هم زده و بهعنوان بحرانی عالمگیر همۀ کشورها را در شرایط دشواری قرار داده، ما که در شرایط عادی هم دچار بحرانهای متعدد بودیم، بیش از همه درگیر شدهایم. اقتصاد ما قبل از کرونا هم پرتلاطم بود و با شدت گرفتن تحریمها و تورم فزاینده، دستیابی به حداقلهای زندگی برای میلیونها نفر دستنیافتنی شده است. ناآرامیها و اعتراضات آبان ۹۸، قطع کردن اینترنت، حادثۀ هواپیمای اوکراینی و در ادامه، بحران کرونا، چه بر سر جامعۀ ما آورده؟ درست است که با آمدن کرونا بسیاری از مصائب گذشته به پسِ ذهنها رانده شده، اما اثر عمیق روانی آنها قطعاً بر جان ما باقی مانده و به گونهای جلوهگر خواهد شد. بحرانهای متوالی و ناتوانی دولتها در حل این بحرانها، تورم فزاینده و عمیقتر شدن روزافزون فاصلۀ فقیر و غنی، باعث کمرنگ شدن اعتماد اجتماعی و زوال تدریجی طبقۀ متوسط شده است. همۀ اینها ما را در چه وضعیتی قرار داده و به کجا میبَرد؟ چه راههایی برای برونرفت از این شرایط باقی مانده است؟ در این رابطه با «فرزاد کلاته» دانشجوی دکترای علوم سیاسی گرایش مسائل ایران، گفتوگویی داشتم که در ادامه میخوانید.
با توجه به مشکلات اقتصادی موجود، وضعیت طبقۀ متوسط را در ایران چطور میبینید؟ محو تدریجی طبقۀ متوسط چه تبعات سیاسی به همراه خواهد داشت؟
ابتدا کمی در مورد پیدایش و کارکرد طبقۀ متوسط بگویم؛ اکثر نظریهپردازان توسعۀ سیاسی، طبقۀ متوسط را یکی از مهمترین شروط و نیروهای گذار به نظم سیاسی دمکراتیک میدانند؛ این طبقه در غرب محصول لیبرالیسم اقتصادی و متکی به دولت نبوده است. انفکاک موجود در ساختار اجتماعی غربی و انفکاک خرده نظامهای اجتماعی همچون ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از یکدیگر، نقش بهسزایی در پیدایش طبقۀ متوسط و تکوین و تکامل ساختار سیاسی دموکراتیک توسط همین طبقه به همراه داشته است؛ بعدها همین عامل باعث پیدایش دولتهای استعماری در غرب شده است. درواقع طبقۀ متوسط در غرب، محصول لیبرالیسم اقتصادی یا انفکاک ساختاری و در راستای منافع خود، حامل و پشتیبان لیبرالیسم سیاسی (دموکراسی) بوده است؛ اما در ایران، انفکاک ساختاری بهمراتب کمتر بوده و سیاست، اقتصاد و فرهنگ (دین) ترکیب شده و بهنوعی وابسته به هم بودهاند؛ در بسیاری از دورههای تاریخی، حاکمان قدرت سیاسی، تحت عنوان خلیفه، متولی فرهنگ (دین) نیز بودهاند و بر منابع اقتصادی نیز تسلط داشتهاند؛ اما در دورههایی تا حدودی شاهد انفکاک قدرت سیاسی از قدرت فرهنگی بودهایم در حالیکه قدرت اقتصادی همچنان تحت تسلط کامل ساختار سیاسی بوده است. از سوی دیگر، از دوران پهلوی اول و پیدایش نفت و تلاش دولت و روشنفکران بر توسعه در زمان خیلی کوتاه، انفکاک ساختاری بیش از پیش تضعیف شده و تسلط کامل ساختار سیاسی بر ساختار اقتصادی و فرهنگی تقویت شده است. به دلیل تسلط دولت بر درآمدهای نفتی، بخش زیادی از جمعیت طبقۀ متوسط و بورژوازی تجاری و صنعتی، محصول درآمدهای نفتی و حقوقبگیر و وابسته به نهاد دولت شکل گرفتند و بنابراین مجبور به حمایت از نظم سیاسی و اقتصادی موجود شدند. به همین دلیل از آنان تحت عنوان «طبقۀ متعهد» نام میبرند که نهتنها حامل و پشتیبان دموکراسی نیستند بلکه بهخاطر منافع خود، بعضاً ضد آن عمل میکنند. مشکلات اقتصادی چند سال اخیر، کاهش درآمد نفتی دولت و افزایش هزینههای زندگی، باعث فشار بر بخش زیادی از اعضای طبقۀ متوسط مستقل و متعهد شده است تا جایی که بسیاری از این افراد به طبقۀ پایین سقوط کردهاند و زیر خط فقر به سر میبرند و جامعه دچار شکاف طبقاتی شدیدی شده است؛ به گونهای که بخش اندکی، بسیار ثروتمند شده و بخش زیادی از جامعه به انبوه جمعیت زیر خط فقر پیوستهاند؛ همین امر ممکن است باعث شود طبقۀ متوسط مستقل از استراتژی اصلاحات تدریجی برای رسیدن به دموکراسی، به سمت تغییرات بنیادین حرکت کنند؛ چنانکه در انتخابات اخیر مجلس نیز شاهد کاهش مشارکت مردم در انتخابات بودیم؛ البته علاوه بر مؤلفه اقتصادی، مؤلفه دیگری نیز در زمینۀ گرایش به سمت تغییرات بنیادین یا عدم شرکت در انتخابات نقش داشته است. از سوی دیگر، باعث میشود حمایت طبقۀ متوسط متعهد از نظم سیاسی و اقتصادی تا حد زیادی کاهش یابد چون منافع اقتصادی آنها نیز کاهش یافته و در صورت تداوم این وضعیت ممکن است به نیروهای خواهان تغییر وضعیت موجود بپیوندند.
اعتراضات دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸، حادثۀ هواپیمای اوکراین، تشدید تحریمها، تحریم انتخابات مجلس، مشکلات اقتصادی و مصائب کرونا، چه اثراتی بر آیندۀ کنش سیاسی در کشور ما خواهد گذاشت؟
تقریباً از دهۀ هفتاد به بعد، به دلیل برآورده نشدن مطالبات سیاسی مردم، جامعه، بهخصوص طبقۀ متوسط، خواهان آزادی سیاسی و رفع محدودیتها در زمینۀ مشارکت و رقابت سیاسی بودند و برای رسیدن به آن، خطمشی مسالمتآمیز و ورود به نهاد دولت و اصلاح از بالا را اتخاذ کردند؛ اما بهمرور هر چه جلوتر آمدیم، نهادهای انتخابی، ضعیفتر شده و محدودیتها افزایش یافتند تا جایی که در انتخابات اخیر مجلس، بسیاری از نمایندههای دورۀ قبل رد صلاحیت شدند؛ بنابراین نهتنها مطالبات سیاسی جامعه از راههای مسالمتآمیز و تدریجی برآورده نشد، بلکه بهمرور مطالبات اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی نیز بر آن افزوده شد و در حال حاضر ما با جامعهای مملو از بحران، مطالبات برآوردهنشده و ناامید از کنش مسالمتآمیز مواجهیم. چنین جامعهای مستعد بروز اعتراضهای خشن است. هرگونه اعتراضی هم با واکنش دولت مواجه شده و در نهایت شاهد تکرار حوادثی همچون آبان ۹۸ و چرخۀ پایانناپذیر خشونت خواهیم بود که این روند منجر به تضعیف بیش از پیش نهاد دولت خواهد شد.
آیا ممکن است بحرانهای متوالی و تشدید مشکلات چند سال اخیر باعث بیتفاوتی و بیحسی جامعه بشود؟
جامعه بیحس و بیتفاوت نیست؛ هرچند در معرض مصایب بسیاری قرار دارد و همین امر باعث افسردگی و خشم جامعه شده اما همچنان زنده و حساس است. برای نمونه میتوان به پویشهای اعتراضی گسترده پیرامون مسایل مختلف در فضای مجازی اشاره کرد که بارها رکورد جهانی را ثبت کردهاند. باید به این نکته هم اشاره کرد که اعتراض در فضای مجازی هرچند بیتأثیر نیست و به افکار عمومی جهت و انسجام میدهد، اما به دلیل محدودیتهای بسیاری که برای کنشگری مدنی در فضای واقعی وجود دارد، باعث شده جامعه فقط در وضعیت اعتراضی باقی بماند؛ یعنی معترضان نمیتوانند اعتراض خود را تبدیل به کنش کنند. اعتراضهای زودگذر، پراکنده و هیجانی نیز تأثیر اندکی به همراه دارد و اغلب منجر به اصلاح وضعیت نمیشود. این اعتراضها نشاندهندۀ این است که جامعه، زنده، حساس، عصبانی و معترض نسبت به وضعیت موجود است اما اَتمیزه(ذرهای) شده؛ درواقع هرکس بدون توجه به سرنوشت مشترک، به فکر حل مشکلات خود است. به عبارتی دیگر، ما با سیل عظیمی از اعتراض کور مواجهایم نه اعتراض هدفمند.
به نظر میرسد در حال حاضر با بحران شکاف دولت - ملت مواجه هستیم؛ دلیل آن را چه میدانید؟ پیامدهای آنچه خواهد بود و چطور میتوان این بحران را کاهش داد؟
بر اساس تعریفی که از نهاد دولت وجود دارد، این نهاد انحصار ابزار زور و کاربرد آن را در اختیار دارد؛ درواقع مردم «زور» را در اختیار نهاد دولت قرار دادهاند که بهعنوان داور بیطرف، نظم را در جامعه برقرار و شرایط زیست را بهبود بخشد؛ چنانچه نهاد دولت پس از تشکیل، از امانت مردم در راستای منافع آنها استفاده نکند، منجر به ایجاد و تعمیق شکاف دولت-ملت خواهد شد. از بین بردن این شکاف، منوط به قانونمند شدن نهاد دولت است، به این معنا که نحوۀ ورود و اعمال قدرت سیاسی، در چهارچوب قانون صورت گیرد. از سوی دیگر، باید فضایی خارج از سلطۀ نهاد دولت وجود داشته باشد که بتواند بر نهاد دولت نظارت کند و جلوی سوءاستفاده از قدرت سیاسی در راستای منافع شخصی را بگیرد؛ در این صورت، دولت به نهادی در خدمت ملت تبدیل شده و در نتیجه تبدیل به نهادی ملی خواهد شد.
سلطان قیر، سکه، خودرو، مسکن، دلار، کاغذ، گوشت و هزاران سلطان دیگر؛ چرا و چگونه این سلاطین به وجود آمدند و آیا با اعدام آنها مشکلات اقتصادی از بین خواهد رفت؟
همانطور که اشاره شد، نهاد دولت ذاتاً نهادی سیاسی است؛ چون متشکل از قدرت سیاسی است و بایستی فقط متولی امر سیاسی و نهاد سیاسی باقی بماند و کارکردهای مختص خود را انجام دهد؛ کارکردهایی همچون کارکرد نظامی، قضایی و امنیتی (مانند دفاع از کشور و استقرار نظم در جامعه) و کارکرد اداری (مانند مالیاتستانی، صدور پاسپورت و شناسنامه)؛ اما نهاد دولت در ایران از زمان پهلوی اول که شکلگیری دولت مدرن آغاز شد، بنا به دلایلی که توضیح آن مفصل است، متولی امر اقتصادی و فرهنگی نیز شد؛ از سوی دیگر، پروسۀ حاکمیت قانون و قاعدهمند شدن قدرت سیاسی نیز بهطور همزمان آغاز شده بود و همزمانی این دو امر باعث اختلال در شکلگیری دولت مدرن و حاکمیت قانون شد. در نتیجه ما در حال حاضر با دولتی بسیار بزرگ و ناکارآمد مواجهیم که همزمان متولی امر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. از سوی دیگر، حاکمیت قانون نیز در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و پس از گذشت صد سال، همچنان ناقص است و با موانع بسیاری روبهروست؛ این امر باعث شده شاهد «مافیا» یا همان «سلطان» در تمام حوزهها باشیم و اقتصاد مافیایی قطعاً اقتصاد رو به توسعهای نخواهد بود. اعدام سلاطین نیز نتیجۀ مطلوبی به همراه نخواهد داشت. باید بستری که مستعد پیدایش سلاطین است اصلاح شود و تا این اصلاح صورت نگیرد، شاهد سلاطین بیشتری خواهیم بود. اصلاح بستر، یعنی واگذاری منابع قدرت اقتصادی و فرهنگی به جامعه، حاکمیت قانون، تفکیک قوا درون نهاد دولت، دادن اجازۀ بروز و فعالیت به کنشگران مدنی و تقویت احزاب.
***
*متن کامل این مطلب در شماره چهل و چهارم ماهنامه سرمشق منتشر شده است.
وکیل دادگستری
https://srmshq.ir/ev3o8j
شرایط اقتصادی جامعه بدون شک یکی از مهمترین مؤلفههای مؤثر بر نوع و میزان جرایم است. تورم فارغ از همه مضراتی که برای اقتصاد کشور ایجاد میکند آثار زیانباری در افزایش بروز جرایم دارد. از دهههای اخیر تورم بهعنوان یکی از مهمترین متغیرهای اقتصادی اثرگذار در جرایم مورد توجه قرار گرفته است. لزوم بررسی رابطه بین تورم بهعنوان متغیر مهم اقتصادی در جرایم بهعنوان یک مسئلۀ مهم اجتماعی ضروری به نظر میرسد.
با شوک عجیب ناشی از افزایش تورم و به تبع آن قیمتها، اثر روانی و عملی تحریمهای اقتصادی، بالا رفتن ثانیهای نرخ دلار و طلا، افزایش بیسابقۀ قیمت خودرو، کسری بودجه دولت و بحرانهای پیاپی اقتصادی از سال ۹۷ به بعد سفرههای مردم هر روز کوچک و کوچکتر شده است علاوه بر بحران اقتصادی موجود و نگرانی مردم، شاهد تورم چشمگیر دیگری در بخش جرایم هستیم.
با افزایش روزانه و بیسابقه قیمت کالاهای مختلف، قدرت خرید مردم به حداقل رسیده بهگونهای که افراد با حقوق اندک و درآمد ثابت تنها میتوانند گذران زندگی روزمرهشان را بکنند و جایی برای پسانداز و آیندهنگری باقی نمیماند. در این حال حتی بسیاری از مردم قادر به تأمین حداقل نیازهای اساسی خود ازجمله خوراک، پوشاک و مسکن نیستند و به نظر میرسد تورم و فشار اقتصادی قشر متوسط جامعه را نیز به زیر سطح فقر میراند. بسیاری از تولیدیها و کارخانههای بزرگ به علت تحریم و عدم تأمین مواد اولیه و همچنین هزینههای سرسامآور قادر به فعالیت و پرداخت حقوق کارگران خود نبوده و به بنبست ورشکستگی رسیدهاند. با این شرایط انبوه پروندههای خانوادگی مانند طلاق و مطالبات مالی زوجه نیز از نفوذ تورم و گرانی و وضعیت اقتصادی بر دعاوی خانوادگی حکایت دارد. طبق گفتۀ رئیس پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی کرمان سرقت اماکن دولتی ۲۴ درصد و اماکن خصوصی ۱۵ در صد رشد داشته است و از سوی دیگر با افزایش بیسابقۀ قیمت خودرو آمار سرقت خودرو و موتورسیکلت همچنان رو به افزایش است و با قاطعیت میتوان گفت که این نابرابری اقتصادی رابطۀ مستقیم با جرایم مالی نظیر سرقت داشته است. افزایش آمار تنشهای مجرمانه در شرایط بد اقتصادی یعنی اینکه هر سه ثانیه یک بار با پلیس ۱۱۰ تماس برقرار میشود و قاعدتاً پروندهای تشکیل و جرمی به آمار جرائم افزوده میگردد.
به هر حال تحلیل شرایط امروز ایران از منظر جرمشناسی مؤید بسیاری از واقعیتهاست که باید برای آن فکری اساسی شود وگرنه رویدادهای آتی شرایطی نابهنجار برای جامعه ایرانی به وجود خواهد آورد.
کارشناسی علوم تربیتی
https://srmshq.ir/me8waj
آن روز صبح وقتی کیمیا تمام سایتهای اینترنتی را برای خرید تلفن همراه جستوجو میکرد به یاد دارم، او که تمام پساندازش را جمع کرده بود تا بالاخره بعد از مدتها بتواند تلفن همراه مورد نظرش را بخرد حالا بعد از گذشت زمانی حدوداً یک ماهه وقتی دوباره قیمت تلفن همراهی را که فقط چند روز پیش در همان سایت دیده بود بررسی میکرد شوکه شده بود. اگر مدتی صبر کند چه خواهد شد آیا قیمت تلفن همراه بازهم تغییر خواهد کرد؟ یا طبق آخرین اطلاعات فقط روند افزایشی خواهد داشت…
وضعیت ونوسان قیمتی خوراک، پوشاک و مسکن چطور؟
افسردگی یکی از مهمترین مشکلات در کشورمان ایران است چند نفر را میشناسید که به افسردگی دچارند خود شما چطور و چند بار به آن دچار شدهاید آیا آن را پشت سر گذاشتهاید یا هنوز با آن دستبهگریبانید؟
تحریم پشت تحریم و این بار قشر آسیبپذیر دوام خواهد آورد یا زانوی مردم درنهایت خم خواهد شد؟
مشکلات سیاسی و تحریمها به دنبال خود بیکاری برای جوانان را به وجود آورد و در پی آن بیماری کرونا حرکت چرخ اقتصاد مملکت را کند کرد و یا بهتر بگوییم حتی در محدودهای از زمان چرخ اقتصاد را از کار انداخت این موارد و هزاران موارد دیگری که هر روز شاهد آن هستیم تنها گوشهای از مشکلاتی است که با آن دست به گریبانیم.
شما را نمیدانم اما من و بسیاری از مخاطبانی که همین الان این مطلب را میخوانند شاید ساعاتی پیش به رسم عادت هرروزه با تلفن همراهمان در تاکسی، اتوبوس و... تا اخبار سیاسی اقتصادی هر روز را چک نکنیم آرام نمیگیریم. بررسی قیمت دلار. تحریمهای جدید، بیکاری، مقایسه ایران با سایر جوامع توسعهیافته، نرخ طلا، تلفن همراه و…؛ اما این کار چه سودی در بر خواهد داشت جز اینکه تمام طول روز را با افکاری پریشان به سر ببریم و دائماً با هر کس و از هر دری که وارد میشویم بهمرور این مشکلات بپردازیم.
در پی مشکلات یاد شده افسردگی چیزعجیبی نخواهد بود وقتی خودمان به دنبال ریشهیابی مشکلات و بررسی مداوم آنها هستیم.
درست است که اقتصاد کشور با مشکلات عظیمی روبهروست و ویروس کرونا هم اوضاع را سختتر کرده است اما بهراستی از اینکه من هر روز صبح تلفن همراهم را بردارم به دوستانم زنگ بزنم و از شرایط فعلی گله کنم چه سودی خواهم برد؟
بیایید از زاویهای دیگر وارد شویم آیا در همین شرایط افرادی نیستند که توانستهاند در اوضاع نهچندان خوشایند جامعه پیشرفت کنند؟ اگر اندکی دور و برمان را نگاه کنیم شاید نزدیکترین فرد از اقوام خودمان که او را خوب هم میشناسیم توانسته باشد در همین اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی وضع زندگیاش را دگرگون کند…
به جای نالیدن و زیر و رو کردن سایتها و شبکههای اجتماعی در فکر باشیم و ببینم در همین شرایط بد اقتصادی چقدر میتوان درآمدزایی کرد. از کارهای ساده شروع کنیم و نتایج عالی بگیریم. به جای فکر کردن به مشکلات و نوسان قیمت دلار با همان تلفن همراه و رایانه شخصیمان میتوانیم اتفاقات خوبی رقم بزنیم بحث اینجاست که چقدر امید به زندگی داریم و چقدر به توانایی و استعدادمان ایمان داریم.
شما بهعنوان یک راننده تاکسی، بهعنوان یک معلم، بهعنوان یک منشی و مدیر و همۀ ما در هر لباس و نقشی در جامعه، مسئول تخریب افکار عمومی و اطلاعرسانی مشکلات و گوشزد هر روزه آنها نیستیم.
شاید نقش شما هم بهعنوان عضوی از یک جامعه که در قبال آن مسئولاید بتواند با باز کردن دریچهای کوچک از امید روزنهای از نور و انرژیهای مثبت را حتی به یک نفر القا کند پس از آن دریغ نکنیم. شاید نسل جوان بیشتر از ناامیدی به امید نیاز دارد و نباید آنها را روز بهروز از امید به زندگی دور کرد؛ و چرا شما مخاطب عزیز آن فردی نباشی که در شرایط فعلی امیددهنده و دلگرمکننده باشی تا یک مرور کننده بیستوچهارساعته اخبار تلخ!
در یک برنامه روانشناسی اقتصادی جمله زیبایی را شنیدم که خالی از لطف نیست که با آن مطلبم را تمام کنم... باران رحمت الهی همیشه و در هر شرایطی چه شرایط سخت اقتصادی و مالی و چه شرایط اجتماعی ناگوار میبارد و برای همه وبر سر همه یکسان خواهد بارید بحث اینجاست که تو برای جمع کردن این باران نعمت چه سطلی در دست گرفتهای؟